
شوریدگی عاشق: از یک نظر تا جنون عشق
شاعر در این شعر، با زبانی شیوا و پر از ایهام، حالات گوناگون عشق و دلدادگی را به تصویر میکشد. نگاه معشوق، سرآغاز مستی و شوریدگی است و گردش چشمانش، ساقی و پیمانهای بیبدیل. این عشق، گاه وصل میآورد و گاه هجران، و دل عاشق را میان این دو حالت، دائم در نوسان نگه میدارد تا آنجا که زبان حالش، اعترافی است به جنون عشق.
یک نگه با نظرت هم می و هم میخانه
گردش چشم تو هم ساقی و هم پیمانه
هم مسلمان ز تو حاجت طلبد هم کافر
طاق ابروی تو هم مسجد و هم بتخانه
نرگست با همه در آشتی و هم در جنگ
نگهت با همه هم محرم و هم بیگانه
لب شیرین تو هم قوت بود هم یاقوت
خال گیرای تو هم دام بود هم دانه
گاه با وصل بسر می برد و گه با هجر
گاه آباد بود دل ز تو گه ویرانه
تو گهی شمعی و گه گل چه عجب باشد اگر
که دهد دل بتو هم بلبل و هم پروانه
گفت “قصاب”تو دیوانه شدی یا عاشق
ای بقربان تو هم عاشق و هم دیوانه
قصاب کاشانی »دیوان اشعار »غزلیات »شمارهٔ ۲۸۴