
اشعار زورخانه ای
سرود عشق و دلدادگی به خاک وطن
این شعر، فریاد دلدادگی شاعری است که یاد وطن در تمام وجودش تنیده شده است. او هستی خود را از خاک میهن میداند و تمام داشتههایش را فدای نام آن میکند. شاعر، در هر حال و هر مکان، خود را با میهن همراه میبیند و روی نیاز خود را تنها به سوی آن میگرداند.
تنیده یـاد تو در تار و پودم میهن ای میهن
بود لبریز از عشقت وجودم میهن ای میهن
تو بودم کردی از نابودی و با مهر پروردی
فدای نام تو بود و نبودم میهن ای میهن
فزونتر گر می مـهرت اثر می کرد، چون دیده
به حال پرعذابت می گشودم میهن، ای میهن
به هر مجلس به هر زندان به هر شادی به هر ماتم
به هر حالت که بودم با تو بودم، میهن، ای میهن
اگر مستم اگر هشیار اگر خوابم اگر بیدار
به سوی تو بود روی سجودم، میهن، ای میهن
به دست دل گیاهی جز گل رویت نمی روید،
من این زیبازمین را آزمودم میهن ای میهن
اشتراکگذاری در ...