تماس با ما ×
اشعار زورخانه ای

باران رحمت و یگانگی هستی؛ درس توحید در شعر مولانا

این غزل عارفانه، با تصویر زیبای باران رحمت الهی، درس وحدت و یگانگی در عالم هستی را به مخاطب می‌آموزد. مولانا با بیانی شیوا، بر یکسان بودن حرم و میخانه زیر باران، و بی‌اعتباری ظواهر در برابر قدرت حق تاکید می‌کند و دعوت به درک این حقیقت یکتا می‌نماید.

باران که شدى مپرس ، اين خانه کيست
سقف حرم و مسجد و ميخانه يکيست


باران که شدى، پياله ها را نشمار
جام و قدح و کاسه و پيمانه يکيست


باران ! تو که از پيش خدا مى آیی
توضيح بده عاقل و فرزانه يکيست…


بر درگه او چونکه بيفتند به خاک
شير و شتر و پلنگ و پروانه يکيست


با سوره ى دل ، اگر خدارا خواندى
حمد و فلق و نعره ى مستانه يکيست


اين بى خردان،خويش ، خدا مى دانند
اينجا سند و قصه و افسانه يکيست


از قدرت حق ، هرچه گرفتند به کار
در خلقت حق، رستم و موریانه يکيست


گر درک کنى خودت خدا را بينى
درکش نکنى، کعبه و بتخانه يکیست


مولانا

اشتراک‌گذاری در ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اشتراک‌گذاری در ...
دکمه بازگشت به بالا